آموزش بورس و بازار سرمایه

آموزش سرمایه گذاری در بورس

آموزش بورس و بازار سرمایه

آموزش سرمایه گذاری در بورس

این وبلاگ در خصوص آموزش بورس و بازار سرمایه ویژه افرادی می باشد که قصد دارند یک سرمایه گذاری مناسب را شروع کنند.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 تحلیل بنیادی و تغییرات قیمت ارز : چگونگی محاسبه تغییرات قیمت ارز بر سود و زیان شرکت ها

در تحلیل بنیادی تغییرات قیمت ارز و اثرات آن بر سود و زیان شرکت های بورسی یکی از مفاهیم مهم و کاربردی است که سرمایه گذاران باید توجه ویژه ای به آن داشته باشند.

در بخش های قبل و در سرفصل تحلیل بنیادی در خصوص حاشیه سود خالص و ناخالص صحبت کردیم. در این بخش قصد داریم در خصوص شرکت های صادراتی و تاثیر تغییرات قیمت ارز بر صورت های مالیشان صحبت کنیم. برای شرکت هایی که بخشی از محصولات و یا همه محصولات خود را صادر می کنند تغییرات قیمت ارز جایگاه ویژه ای دارد و میتواند اثرات زیادی بر صورت های سود و زیان شرکت ها داشته باشد. یک تحلیل گر بنیادی باید بتواند این تغییرات را بررسی کند و در یک زمان مناسب و با توجه به چشم انداز های قیمتی دلار برای خرید سهام شرکت اقدام کند.

 

مثالی از تحلیل بنیادی و تغییرات قیمت ارز بر شرکت های صادراتی :

به عنوان مثال شرکتی در گزارش میان دوره ای ۶ ماهه، فروش تقریبی ۱۷۰ میلیارد تومانی داشته و در طی مدت یاد شده ۱۲۰۰۰ تن محصول خود را صادر کرده است. حال اگر میانگین قیمت صادراتی محصول صادر شده بر اساس نرخ جهانی در دوره زمانی مورد نظر به طور میانگین ۳۲۰۰ دلار باشد با یک حساب ساده می توان به این نتیجه رسید که شرکت دلار دریافتی را با نرخ ۴۴۵۰ تومانی در بازار تسعیر کرده است. حال هر تغییری در نرخ دلار می تواند فروش شرکت را دستخوش تغییر قرار دهد. به عنوان مثال اگر با فروش ۱۲۰۰۰ تنی نرخ دلار به ۴۸۰۰ تومان افزایش یابد بالطبع میزان فروش شرکت به ۱۸۴ میلیارد تومان افزایش می یابد و به همین راحتی میتوان اثرات تغییر نرخ دلار را در شرکت محاسبه کرد. یعنی سرمایه گذار باید بر اساس میانگین قیمت های جهانی در گزرش های فصلی . از طرفی پیش بینی قیمت دلار قادر باشد مقدار فروش را پیش بینی کند.

 

تحلیل بنیادی

 

شرکت ها در گزارش های میان دوره ای خود اطلاعات مربوط به مقدار فروش، نرخ فروش و مبلغ فروش خود را تعیین می کنند. برای شرکت های صادرات محور باید دو عامل را بررسی کرد که شامل نرخ دلار در دوره مورد بررسی و از طرفی قیمت جهانی محصول می باشد.

 

پیشنهاد می کنم مقالات زیر را هم بخوانید.

چگونه از حاشیه سود خالص در تحلیل بنیادی شرکت ها استفاده کنیم

چگونه با اندیکاتور rsi معاملات سود دهی داشته باشیم

  • ایمان احمدیان
  • ۰
  • ۰

حاشیه سود خالص و استفاده از آن در تحلیل بنیادی

حاشیه سود خالص یکی از نسبت های پر کاربرد در تحلیل بنیادی است که سرمایه گذاران با استفاده از آن قادر به پیش بینی سود شرکت ها می باشند. در بخش های قبل در مورد سود ناخالص و حاشیه سود ناخالص و کاربرد آن در تحلیل بنیادی شرکت ها صحبت کردیم. در این بخش قصد داریم در مورد حاشیه سود خالص شرکت ها و اثرات آن بر تغییرات قیمت در بورس تهران صحبت کنیم.

نحوه محاسبه سود خالص و حاشیه سود خالص :

در صورت های مالی شرکت ها سود خالص سودی است که پس از کسر سایر هزینه ها و درآمدهای شرکت به دست می آید و از این سود برای تقسیم سود نقدی در مجامع استفاده می کنند یعنی بخشی از سود خالص در مجمع بین سهامداران شرکت توزیع می شود. به همین ترتیب حاشیه سود خالص شرکت نیز از تقسیم سود خالص بر مبلغ فروش شرکت به دست می اید.

 حاشیه سود خالص

 درصد حاشیه سود خالص شرکت نشان دهنده این است که از هر ۱ تومان فروش شرکت چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است. به عنوان مثال اگر حاشیه سود خالص شرکت ۲۵ درصد باشد یعنی از هر ۱۰۰ تومان فروش شرکت ۲۵ تومان آن به سود خالص تبدیل شده است.

شرکت ها به دو روش عملیاتی می توانند سود خالص خود را افزایش دهند که شامل موارد زیر می باشد.

۱- افزایش مبلغ فروش شرکت

۲- کاهش هزینه های شرکت

مثالی از حاشیه سود خالص در صورت های مالی:

 در شکل زیر که صورت سود و زیان شرکت آپ می باشد سود خالص و حاشیه سود خالص نشان داده شده است.

 

حاشیه سود خالص

 

در شکل بالا حاشیه سود خالص شرکت در گزارش سال ۹۶، ۱۹ درصد و برای سال ۹۵ حدود ۲۴ درصد می باشد. این نشان میدهد حاشیه سود خالص شرکت نسبت به عملکرد واقعی سال گذشته حدود ۵ درصد کاهش یافته است. همانطور که در شکل بالا مشاهده میکنیم فروش شرکت در سال ۹۵ حدود ۷۰۰۰ میلیارد تومان بوده است که این رقم در پیش بینی سال ۹۶ به ۷۹۰۰ میلیارد تومان رسیده است یعنی فروش شرکت افزایش یافته است. بهای تمام شده کالای فروش رفته در سال ۹۵ حدود ۴۴۰۰ میلیارد تومان بوده است که در پیش بینی سال ۹۶ به ۵۷۰۰ میلیارد تومان رسیده است که نشان از رشد بهای تمام شده کالا نسبت به سال گذشته می باشد و همین موجب شده است که سود ناخالص شرکت از ۲۵۰۰ میلیارد تومان در سال گذشته به ۲۱۰۰ میلیارد تومان در پیش بینی سال ۹۶ برسد که نشان از کاهش ۱۹ درصدی دارد.

در صورت مالی بالا میزان پیش بینی فروش شرکت نسبت به سال گذشته تقریبا ۱۱ درصد افزایش و میزان بهای تمام شده کالای فروش رفته نیز ۲۹ درصد افزایش یافته است و همین موجب کاهش حاشیه سود ناخالص شرکت به میزان ۹ درصد و حاشیه سود خالص شرکت به میزان ۵ درصد شده است و در نهایت میزان سود هر سهم شرکت از ۳۱ تومان در سال ۹۵ به ۲۴ تومان در پیش بینی ۹۶ کاهش یافته است.

 

نکاتی در خصوص حاشیه سود خالص:

۱- تغییرات حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود خالص میتواند بیان کننده تغییرات سود هر سهم باشد و هر سرمایه گذاری در گزارشات دوره ای میتواند میزان تغییرات را پیش بینی کند و در نتیجه برای خرید سهم در قیمت های مناسب اقدام کند.

۲- در بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص شرکت باید عملکرد دوره ای شرکت را نیز مد نظر قرار داد چرا که ممکن است شرکتی در پیش بینی خود حاشیه سود خالص یا حاشیه سود ناخالص را کمتر نشان دهد و یا به عبارتی گزارش خود را محتاطانه ارائه کند اما در بررسی گزارش میان دوره ای حاشیه سود خالص و یا ناخالص شرکت نسبت به پیش بینی بیشتر باشد. این خود میتواند یکی از نشانه های بهبود حاشیه سود شرکت در آینده و تعدیل ان نسبت به گزارش های قبلی باشد. به همین دلیل حتما باید در گزارش های میان دوره حاشیه سود خالص و ناخالص را محاسبه کنیم. به این صورت که سود ناخالص و یا سود خالص شرکت را بر میزان فروش شرکت تقسیم کنیم و این نسبت را محاسبه کنیم و مقدار تغییرات آن را در گزارش های میان دوره ای بررسی کنیم و عملکرد شرکت را مورد سنجش قرار دهیم.

 

پیشنهاد میکنم مقالات زیر را بخوانید

به جای بانک بهتر است در این اوراق سرمایه گذاری کنید.

چگونه اوراق با درآمد ثابت در بازار بخریم.

  • ایمان احمدیان
  • ۰
  • ۰

حاشیه سود ناخالص :

 یکی از نسبت های مهم در تحلیل بنیادی شرکت ها  حاشیه سود ناخالص می باشد که با بررسی ان در طی دوره های مالی می توان به اطلاعات خوبی از عملکرد شرکت ها دست یافت.

سود ناخالص هر شرکتی از اختلاف فروش و بهای تمام شده کالای فروش رفته به دست می اید. به عنوان مثال اگر محصولی به قیمت ۱۵۰۰ تومان به فروش برسد و برای تولید آن محصول ۹۰۰ تومان هزینه شده باشد سود ناخالص آن ۶۰۰ تومان خواهد بود. 

سود ناخالص= فروش – بهای تمام شده کالای فروش رفته

 

حال حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر فروش شرکت محاسبه می شود.

فروش/ سود ناخالص = حاشیه سود ناخالص

 

به عنوان مثال اگر حاشیه سود ناخالص محصولی ۴۰ درصد باشد یعنی از هر ۱۰۰۰ تومان فروش شرکت، ۴۰۰ تومان عایدی نصیب آن شرکت می شود. به طور کلی از این نسبت برای محاسبه میزان سودآوری یک کالای خاص در مجموعه تولیدات شرکت و یا تبیین استراتژی فروش بهتر محصول استفاده می شود. حال سوال اینجاست که چگونه می توان از این نسبت در شرکت استفاده کرد و تغییرات این نسبت به دوره های گذشته چه اطلاعاتی را در اختیار تحلیلگر بنیادی قرار می‌دهد.

حاشیه سود ناخالص وابسته به دو عامل قیمت محصول و از طرفی بهای تمام شده کالای ساخته شده می باشد و هر گونه تغییری در این دو متغیر سود ناخالص شرکت را تحت تاثیر قرار میدهد. به عنوان مثال اگر این نسبت برای شرکتی ۴۰ درصد باشد بدین معنی است ۴۰ درصد از قیمت محصول به عنوان سود ناخالص آن محصول بوده است. حال اگر تعداد محصولات شرکتی بیش از یک محصول باشد این عدد به صورت میانگین مطرح می شود یعنی ممکن است محصولی دارای حاشیه سود ناخالص ۳۰ درصدی و محصول دیگر دارای حاشیه ۵۰ درصدی باشد.

 

عوامل تغییر در حاشیه سود ناخالص :

حال در بررسی صورت های مالی شرکتی در طی دو سال گذشته، ممکن است حاشیه سود ناخالص شرکت افزایش و یا کاهش یابد که این تغییرات ممکن است به دلایل زیر باشد:

۱- افزایش و یا کاهش قیمت محصول

۲- افزایش و یا کاهش بهای تمام شده محصول

۳- افزایش و یا کاهش قیمت محصول نسبت به افزایش بهای تمام شده هر واحد محصول

حال هر کدام از تغییرات ذکر شده را در شرکتی شاهد باشیم می توان گفت حاشیه سود ناخالص شرکت نیز دستخوش تغییر می شود اما یک تحلیلگر بنیادی باید بتواند با توجه به تغییرات حاشیه سود ناخالص به یک دیدگاه کلی در خصوص سهم دست پیدا کند.

 

مثالی از حاشیه سود ناخالص :

حاشیه سود ناخالص

 

در شکل بالا حاشیه سود ناخالص شرکت در سال ۹۵ حدود ۳۵ درصد بوده است ولی در پیشبینی ۹۶ به ۴۲ درصد افزایش یافته است. با توجه به توضیحاتی که در بالا داده شده است این افزایش حاشیه سود می تواند نشان دهنده افزایش فروش و یا کاهش بهای تمام شده و یا … باشد.

به عنوان مثال حاشیه سود ناخالص شرکتی در گزارش عملکرد سال گذشته ۲۴ درصد بوده است و شرکت در پیش بینی جدید، این نسبت را ۲۸ درصد در نظر گرفته است. حال با بررسی این دو نسبت به این نتیجه می رسیم که میزان سود ناخالص به ازای هر واحد محصول افزایش یافته است اما ایا باید به این نتیجه رسید که سود هر سهم شرکت افزایش یافته است؟ پاسخ خیر است چرا که ممکن است میزان فروش شرکت نسبت به سال گذشته کاهش در نتیجه سود شرکت در سال جدید نیز کاهش یافته است.

افزایش حاشیه سود ناخالص شرکت، زمانی که فروش شرکت نسبت به دوره گذشته افزایش یافته باشد میتواند منجر به افزایش سود هر سهم شرکت شود.

نکات :

۱- برای بررسی این نسبت می توان از گزارش های دوره ای ( گزارش شرکت از عملکرد فصول مختلف سال) نیز استفاده کرد.

۲- در بررسی حاشیه سود ناخالص باید به این نکته توجه کرد که اگر افزایش این نسبت به دلیل افزایش فروش باشد دلیل آن نیز مشخص شود. ممکن است فروش شرکتی افزایش یابد ولی این فروش از محل افزایش نرخ ها باشد و مقدار فروش شرکت نسبت به گذشته کاهش یافته باشد. اگر این اتفاق بیفتد می‌توان انتظار داشت که در دوره آینده حاشیه سود ناخالص شرکت به دلیل مشکلات فروش کاهش می یابد.

  • ایمان احمدیان
  • ۰
  • ۰

انتخاب صنعت مناسب در خرید سهام

از راه های انتخاب یک سهم خوب برای خرید در بازار سهام،  انتخاب صنعت مناسب است به گونه ای که در تحلیل بنیادی ابتدا گفته می شود که با توجه به شرایط کلان صنعت و چشم انداز سوداوری آن در آینده باید در مرحله بعد سهم مورد نظر را برای خرید در آن صنعت انتخاب کرد.  در مطلب پیش رو قصد داریم، روند تحلیل یک صنعت و انتخاب صنعت برتر را مورد بررسی قرار دهیم. تحلیل صنعت جز زیر شاخه‌های تحلیل بنیادی است و به تحلیلگر قدرت اختیار می‌دهد تا بواسطه انتخاب صنعت مناسب، شرکت مطلوب را انتخاب و به ارزشیابی سهام آن بپردازد.

درتحلیل بنیادی، با تخمین ارزش ذاتی بالقوه سهم و سپس مقایسه آن با ارزش روز، ریسک خرید سهم تعیین می‌گردد. اگر ارزش بازار کمتر از ارزش ذاتی سهم باشد، سهام ارزنده است و خریداران برای خرید سهام شرکت اقدام می کنند و در نقطه مقابل اگر ارزش ذاتی سهم بیشتر از ارزش بازار باشد، فروشندگان در بازار فعال و اقدام به فروش سهم میکنند.

غالباً روند تحلیل یک سهم، از کل به جزء یا قیاسی است. به این مفهوم که ابتدا، باید اقتصاد و بازار و سپس صنایع مورد بررسی قرار گیرند و در نهایت شرکت برتر از میان شرکت‌های موجود در یک صنعت انتخاب شود. پس از آنکه شرایط بازار و اقتصاد بررسی شد و زمان مناسب جهت سرمایه گذاری فراهم آمد وقت آن است که برای انتخاب صنعت مناسب اقدام کرد.

 

انتخاب صنعت مناسب

 

برای تجزیه و تحلیل و انتخاب صنعت مناسب، نیاز به روش‌هایی جهت طبقه بندی است. صنایع نیز مانند بازار و شرکت از طریق داده‌های فروش، سود سهام، سود تقسیمی و قوانین و نظمی که در آن حاکم است مورد مقایسه و تحلیل قرار می‌گیرند. یکی از مهم‌ترین روش‌های تحلیل در این شاخه، روش مراحل چرخه عمر صنعت است. در این روش، ابتدا وضعیت کلی و فعلی صنعت در نظر گرفته شده و سپس موقعیت آن با شرایط اقتصاد سنجش می‌شود و در نهایت ویژگی‌های کمی و کیفی صنعت بررسی و چشم انداز آن ترسیم می‌گردد.

به عنوان مثال قصد دارید در بین شرکت های تولید کننده کاشی و سرامیک شرکتی را برای خرید انتخاب کنید. پیش خود بپرسید که آیا زمان مناسبی برای خرید این صنعت هست یا خیر. برای پاسخ به این سوال باید صنعت مورد نر را تحلیل کنید که آیا دارای شرایط مناسبی است یا خیر. بخش عمران و ساخت و ساز مهم ترین بازار فروش صنعت کاشی و سرامیک و محصولات مربوطه می باشد. حال اگر در صنعت ساختمان رونقی وجود نداشته باشد آیا امکان رونق در صنعت کاشی و سرامیک وجود دارد یا خیر. پاسخ سوال مشخص است. پس برای انتخاب صنعت مناسب باید وضعیت کلان آن صنعت را بررسی کرد و در صورتی که شرایط کلی صنعت مناسب بود سپس اقدام به بررسی سرکت های آن صنعت کرد.

 

چرخه های تجاری در شرکت ها

غالب صنایع دارای سه مرحله رشد، توسعه و تثبیت هستند.

در مرحله رشد، تقاضا افزایش می‌یابد و با شدت گرفتن رقابت، شرکت‌های ضعیف از صنعت حذف می‌گردند. ریسک و در عین حال بازده سرمایه گذاری در شرکت‌های نوپا بالا است و تعیین شرکت برتر مشکل است.

در مرحله توسعه، شرکت‌های بازمانده از مرحله اول، مشخص شده و با رشد ملایمی به حرکت خود ادامه داده و و بعضاً با کاهش قیمتی مواجه می شوند. شرکت‌ها در این مرحله به سود دهی رسیده و قادر به تقسیم آن هستند.

 در مرحله تثبیت، رشد نسبت به مرحله قبل کاسته شده، با افزایش رقبا، میزان سود دهی و نوآوری افت می‌کند. رشد صنایع ادامه دارد. ولی رکود نیز دور از انتظار نیست.

در این سه مرحله بسیاری از شرکت‌ها شکست خورده و از دور رقابت خارج می‌شوند. همچنین شرکت‌های پر ریسک شناسایی می‌شوند. البته می‌توان مرحله افول را نیز به این چرخه اضافه کرد که یک صنعت را در معرض خطر قرار می‌دهد. شرکت‌ها ممکن است به علت رشد کمتر، سود تقسیمی بیشتری داشته و از ثبات بالاتری برخوردار باشند.

پس از بررسی این سه مرحله، صنایع درچارچوب اقتصاد دیده می‌شوند. برخی صنایع در رکود عملکرد خوبی دارند و برخی خیر. به طور مثال صنعت غذایی به علت نیازی که همیشه به آن وجود دارد، از رکود تأثیر نمی‌پذیرند. سرمایه گذاران به دنبال شرکتهای در حال رشد هستند. یکی از اهداف اولیه تحلیل بنیادی شناسایی صنایع در حال رشد در آینده نزدیک و دور است. برخی صنایع که متأثر از رکود و رونق هستندادواری نامیده می‌شوند مثل صنعت خودرو.  برخی دیگر خلاف روند اقتصادی حرکت می‌کنند مثل معدنی‌ها. و یا صنایعی که متأثر از نرخ بهره هستند، نظیر بانکی‌ها، ساختمانی‌ها.

 

انتخاب صنعت مناسب

 

چند نکته کیفی در تحلیل صنایع و انتخاب صنعت مناسب

نخست آنکه عملکرد گذشته صنعت بررسی شود. به طور مثال صنعت سیمان طی چند سال اخیر شرایط رکودی داشته است.

دوم آنکه صنعت چقدر رقابت پذیر است؟ مواد اولیه، هزینه‌های واردات، چقدر آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد؟ آیا سخت شدن شرایط پیشرفت وتولیدات، زمینه برای ورود رقبای جدید فراهم می‌کند یا صنعت و شرکت‌های فعال در آن، فعالیت منحصر به فرد خود را پی می‌گیرند؟

در گام سوم، به پیش بینی آینده صنعت پرداخته می‌شود. ریسک‌های پیش رو، محدودیت‌ها، سود مورد انتظار مورد توجه قرار گرفته و ارزیابی می‌شود.

برای ارزیابی کوتاه مدت صنعت، سودهی صنایع مختلف، تعیین جهت نرخ بهره، و میزان پی بر ای مورد مقایسه قرار می‌گیرد و اینکه در شرایط یکسان و با وجود بحران‌های اقتصادی و افزایش هزینه‌ها کدام یک بهتر عمل می‌کنند؟

 

گردآوری: خانم حیدری- کارشناس ارشد اقتصاد

  • ایمان احمدیان
  • ۰
  • ۰

انتخاب یک سهم از صنعت 

انتخاب یک سهم از صنعت یکی از مشکلاتی می باشد که همواره سرمایه گذاران در خصوص آن سوال دارند و رویه برای انتخاب آن ندارند. به همین جهت سعی میکنیم در این مقاله اندکی در خصوص چگونگی انتخاب یک سهم از صنعت صحبت کنیم و برخی از روش های آن را ذکر کنیم. گفتیم که سرمایه گذاران از تحلیل های بنیادی و تکنیکال برای بررسی سهم و بازار استفاده میکنند و هر سرمایه گذاری نیز بسته به دانش و علاقه خود یکی از این روش ها را انتخاب میکند. اما برای افرادی که قصد دارند در حوزه بنیادی وارد شوند و سهام خود را از این طریق انتخاب کنند توجه به چه فاکتورهایی مهم است و این سرمایه گذاران باید با توجه به چه فاکتورهایی بهترین سهم را در بین یک صنعت انتخاب کنند.

یکی از فاکتورهایی که بسیاری از سرمایه گذاران بنیادی به آن توجه می کنند تغییرات سود شرکت می باشد اما اگر بیشتر توجه کنیم می بینیم که بررسی تغیرات سود شرکت تنها مبتنی بر همان سال بوده و بررسی گزارش های دوره ای مربوط به همان سال در نهایت مورد توجه سرمایه گذاران می باشد.

 

اما باید مسئله را بیشتر بررسی کرد و صرفا بررسی تغییرات یک ساله سود شرکت ها را کنار گذاشت و در یک اشل بزرگ تری فرایند تحلیل را پیش برد. یعنی باید فرایند رشد سود شرکت را در ۳ تا ۵ سال بررسی کرد. البته برای شرکت هایی که در بازار سرمایه ایران معامله می شوند به دلیل تغییرات قیمت دلار در سال ۹۱ و ۹۲ شاید نتوان به درک درستی از سود سازی شرکت ها رسید و بنده هم در کلاس های اموزشی همواره تاکید دارم که سود سازی شرکت ها در سال های مذکور به دلیل تغییرات قیمت دلار را باید به عنوان داده انحرافی مد نظر داشت و دوره های بعد از آن را برای ارزیابی سود سهام مد نظر قرار داد.

 

 

انتخاب یک سهم از صنعت

 

بهتر است برای خرید سهام در یک صنعت شرکت هایی را مورد بررسی قرار دهیم که دارای روند سود سازی مناسبی در طول ۳ تا ۴ سال گذشته باشند و روند سود آنها همواره افزایشی باشد. در بخش های قبل نیز گفتیم که گزارش های سه ماهه شرکت ها در دوره های ۳ ماهه همان سال نیز باید از روند افزایشی برخوردار باشد.

بررسی گزارش های دوره ای سال جاری در هر شرکتی می تواند نشان دهنده این باشد که کیفیت سود شرکت هنوز پابرجاست و میتوان به آن اعتماد کرد چرا که ممکن است کیفیت سود سال های قبل دارای روند افزایشی باشد ولی گزارش های دوره ای سال جاری نشان میدهد که شرکت توانایی محقق کردن سود را همانند سال های قبل نخواهد داشت.

البته وجود ریسک های غیر سیستماتیک برای هر صنعتی نیز دور از انتظار نیست. به عنوان مثال در بازار سرمایه همواره شرکت های پتروشیمی جز شرکت های با کیفیت سود بالا بوده اند و در بین سرمایه گذاران نیز طرفداران زیادی داشتند اما به یک باره ورق برگشت و دولت تصمیم گرفت نرخ خوراک این شرکت ها را از ۲.۵ سنت به ۱۳ سنت افزایش دهد و در نهایت موجب افزایش بهای تمام شده شرکت ها و کاهش سود آوری شرکت ها شود. پس در این حالت نمی توان روند سود سازی جدید شرکت ها را با سال های قبل مورد قیاس قرار داد بلکه باید شرکت ها را با مفروضات جدید دیگری بررسی کرد که اثر یکباره بر صنعت داشتند.

اگر این دو عامل را در تحلیل ها مد نظر داشته باشیم همواره قادریم سهامی با کیفیت سود سازی مناسب را در بازار انتخاب کنیم.

  • ایمان احمدیان